کسانی که به واسطه جذابیت چهرهشان ستاره میشوند معمولا به همان اندازه که مورد توجه تماشاگر عام قرار دارند، از سوی منتقدان به عنوان مظاهر هنر عامهپسند شناخته میشوند.
به همین خاطر است که درباره ستارههای زیادی این جمله تکرار شده است: «آنها بازیگر نیستند، مانکناند».
لئوناردو دیکاپریو بعد از «تایتانیک» معمولا با چنین نقلقولهایی مورد قضاوت قرارمیگرفت، در حالی که دی کاپریو در همان سنین نوجوانی و در فیلمی چون «اتاق ماروین» بارقههایی از استعداد را نمایان کرده بود.
وقتی «تایتانیک» رکورد فروش را شکست و مبدل به پرفروشترین فیلم تاریخ سینما شد، موقعیت دیکاپریو به عنوان جوان اول سینما تثبیت شد. با موفقیت عظیم «تایتانیک» دیکاپریو به عنوان ستاره نوظهور هالیوود با پیشنهادهای متعددی روبهرو شد؛ پیشنهادهایی که اغلب از جنس سینمای تجاری بودند.
بازیگر جوان به شهرت و محبوبیت رسیده بود. دستمزدش رشد قابل توجهی کرده و حضورش در یک پروژه به منزله تضمین موفقیت در گیشه بود؛ هرچند جز مواجببگیران استودیوها کمتر منتقدی بود که بر استعداد دیکاپریو صحه بگذارد.
به همین خاطر وقتی اسکورسیزی برای «دار و دستههای نیویورکی» به سراغ دی کاپریو رفت، منتقدان آن را اقدامی برای فتح گیشه ارزیابی کردند. فیلم اسکورسیزی بر پرده آمد و اتفاقا زیاد هم با استقبال تماشاگر مواجه نشد.
ویژگی بارز فیلم، استفاده غیرکلیشهای از ستارهای چون دیکاپریو بود هرچند خیلیها در همان زمان از عدم تناسب دیکاپریو با نقش گفتند و حضور او را مهمترین نقطه ضعف فیلم خواندند.
میگفتند چهره ظریف دیکاپریو تناسبی با فضای خشن و مردانه آثار اسکورسیزی ندارد و چگونه این فیلمساز بعد از کار با بازیگری چون رابرت دنیرو به بازیگرانی از جنس دیکاپریو روی آورده است.
اسکورسیزی اما بدون اینکه حرف منتقدان گوش دهد، باز هم از دیکاپریو استفاده کرد. «جدا افتادگان» آخرین فیلم مشترک او و اسکورسیزی که بهتازگی اکران شد، اندازههای تازهای از تواناییهای دیکاپریو را نمایان کرد؛
جایی که او در مقام نابغهای چون جک نیکلسون کم نمیآورد و در سکانسهایی که با مت دیمون همبازی است، او را کاملا از صحنه محو میکند؛ چنان که در «الماس خونین» هم هیچ شباهتی با سوپر استار خوشچهره فیلم «تایتانیک» ندارد؛آقای ستاره بازیگر شده است.